رهبران تحول گرا، رابطه انگیزشی متقابلی را برقرار میکنند که پیروان را به رهبران تبدیل میکند.
بنابراین رهبری تحول گرا، تعاملی و دوسویه( Mutual) است.
نتایج این مقاله نشان میدهد که سبک رهبری تحول گرا یکی از عوامل موثر و زمینه ساز مهم برای خلاقیت کارکنان و سازمان هاست.
رهبران
تحول گرا از طریق تقویت انگیزش درونی، تحریک عقلانی، توانمند سازی روان
شناختی، حمایت از نوآوری و آزادی نسبی، ایجاد چشم انداز، تشویق و به چالش
کشیدن، میتوانند خلاقیت کارکنان خود را افزایش دهند.
چالش کار، حمایت
مدیر، آزادی کاری و نفوذ مدیر، عواملی هستند که در رابطه بین رهبری تحول
گرا و خلاقیت نقش واسطهای ایفا میکننداین پژوهش با هدف بررسی روابط بین
ویژگیهای رهبری تحول گرا و تبادل گرا با مفهوم تعهد سازمانی چندبعدی
انجام شده است.
در این تحقیق تلاش شده است که تاثیر ابعاد متفاوت رهبری تحول گرا و تبادل گرا روی مفهوم تعهد سازمانی مورد ارزیابی قرار گیرد.
به رهبری تحول گرا
با ابعاد؛ فرهمندی( کاریزما )، تشویق ذهنی و توجه فردی، و به رهبری تبادل
گرا با ابعاد؛ پاداش شرطی، مدیریت مبتنی بر استثنای فعال، مدیریت مبتنی بر
استثنا- غیرفعال و رهبری عدم مداخله یا آزاد، پرداخته شده است.
یافتههای
تحقیق حاکیست که میزان تعهد سازمانی کارکنان جامعه مورد تحقیق بیشتر از
طریق سبک رهبری تحول گرا توجیه میشودهدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین
سبک رهبری تحول گرا با تعالی سازمانی در ادارات آموزش و پرورش استان زنجان
میباشد.
جامعه آماری تحقیق تمامی کارکنان ادارات آموزش و پرورش استان
زنجان با تعداد ۹۰۰ نفر و نمونه آماری منتخب براساس فرمول کوکران ۲۷۰ نفر
بوده است که به شیوه تصادفی طبقه ایی انتخاب شدند.
جهت اندازه گیری
متغیرهای تحقیق از پرسشنامه استاندارد رهبری چند عاملی و پرسشنامه
استاندارد ارزیابی عمومی عملکرد سازمانی براساس تعالی سازمانی EFQM استفاده
شد.
نتایج گویای آن است که بین ابعاد پنج گانه رهبری تحول گرا و متغیر تعالی سازمانی رابطه مثبت معناداری وجود دارد و نقش رهبری تحول گرا در پیش بینی تعالی سازمانی مورد تایید واقع گردید.
مفهوم سرمایه اجتماعی اکنون- در کنار سرمایه انسانی و سرمایه اقتصادی- به یکی از مفاهیم توضیح دهنده رشد تبدیل شده است.
بر
پایه نظریه محوری این مقاله تلاش میشود تا با ارایه یک الگوی نظری،
سرمایه اجتماعی( در این جا به عنوان اعتماد متقابل بین افراد و واحدهای
اقتصادی )، در کنار سایر متغیرها مانند سرمایه اقتصادی، به عنوان متغیری
مستقل در تابع رشد اقتصادی معرفی گردد.
به عبارت روشنتر ما در پی پاسخ
به این پرسشها میباشیم: " آیا در تابع تولید علاوه بر سرمایه اقتصادی و
منابع انسانی، عامل دیگری که موثر بر روابط انسانها در بهره برداری از
این منابع میباشد، در تغییرات تابع تولید اقتصاد دارای نقش تعیین کننده
است؟ در این صورت تابع تولید به لحاظ نظری چگونه تعریف خواهد شد؟ ". در این
راستا ما از الگوی نظری فرانکوییس( ۲۰۰۲) که نقش اعتماد را در افزایش یا
کاهش سهم حضور کارآفرینان درعرصه اقتصاد توضیح میدهد به عنوان الگوی پایه
بهره بردهایم و آن را به تغییرات تابع تولید در اقتصاد تعمیم داده ایم.
در
واقع این تحقیق توانسته است با تعمیم مدل فرانکوییس و ورود تابع تولید،
رابطه تازهای برای رشد اقتصادی معرفی کند که در آن رشد اقتصادی علاوه بر
آن که تابعی از تغییرات منابع اقتصادی و انسانی است، تابعی از مقدار مطلق و
نرخ رشد سرمایه اجتماعی نیز میباشد.
سرمایه اجتماعی
به عنوان عاملی برای موفقیت در برنامههای رفاه اجتماعی از سلامت
اجتماعی مورد بحث قرار میگیرد و به همین دلیل نیز امروزه در بررسی و تدوین
شاخصهای اجتماعی و توسعه توسط سازمانهای معتبر جهانی جایگاه خاصی را به
خود اختصاص داده است.
این مقاله که براساس مطالعهای گسترده بر روی روز
آمدترین و معتبرترین منابع مرتبط با موضوع سرمایه اجتماعی تهیه شده است،
با تعریف سرمایه اجتماعی و ابعاد مختلف آن آغاز میشود، به مفاهیم مشترک در
تعاریف متفاوت سرمایه اجتماعی میپردازد بحث را با اشارهای به تفاوت
سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی پیش میبرد و آنگاه به طرح چارچوب نظری بحث
سرمایه اجتماعی میپردازد و در پایان، رابطه سرمایه اجتماعی و مشکلات
اجتماعی را با تاکید بر عامل اعتماد مورد بحث قرار میدهد.
بدون سرمایه
اجتماعی، هیچ اجتماعی به هیچ سرمایهای نمیرسد، بهطوری که بسیاری از گروه
ها، سازمانها و جوامع انسانی، بدون سرمایه اقتصادی و صرفا با تکیه بر
سرمایه انسانی و اجتماعی توانستهاند به موفقیت دست یابند، اما هیچ مجموعه
انسانی، بدون سرمایه اجتماعی نمیتواند اقدامات مفید و هدفمندی انجام دهد .