مدیریت استعداد به پیشبینی سرمایه انسانی مورد نیاز یک سازمان برای
رسیدن به اهدافش و برنامهریزی برای پاسخ درخور به این نیاز اشاره دارد.
محبوبیت این رشته با انتشار پژوهشی از مککینزی اند کامپنی در سال ۱۹۷۷
میلادی و چاپ کتابی در سال ۲۰۰۱ یا عنوان «جنگ بر سر استعداد» افزایش یافت.
مدیریت
استعداد، کاربرد مجموعهای از فعالیتهای یکپارچه است که سازمانها با
استفاده از آن از تأمین (جذب، حفظ، انگیزش و توسعهٔ) نیروهای مورد نیاز
خود-در حال و آینده-اطمینان مییابند و با تأکید بر این که افراد مستعد از
منابع اصلی سازمان بهشمار میروند، هدفشان حفظ جریان استعدادها است. گاهی
اوقات فرض بر این گذاشته میشود که مدیریت استعداد تنها برای افراد کلیدی
سازمان تعریف میشود؛ اما هر فردی در سازمان استعدادی دارد، منتها برخی
نسبت به سایرین استعداد بیشتری دارند و بنابراین فرایند مدیریت استعداد
نباید محدود به تعداد کمی از افراد شود.
مدیریت استعداد
از مهارتهایی است که امروزه شرکتها و مدیران برای استخدام نیروهایی
متناسب با فرصتهای شغلیِ هر سازمان، به آن نیاز دارند. این برنامه، مدیران
را قادر میکند با سرمایه گذاری بلندمدت در زمینهی پرورش استعدادهای
افراد و آموزش مهارتهای لازم به آنان، در فرایند یافتن نیروی کار متخصص
سریعتر و موفقتر عمل کنند و در زمان خود نیز صرفهجویی کنند. علت این است
که تعداد متقاضیان در مشاغل گوناگون زیاد است، اما مهارتهای این افراد
بعضا با فرصتهای شغلی موجود در سازمانها متناسب نیست. برنامهی جامع
مدیریت استعداد میتواند بهنفع هر دو گروه باشد: هم متقاضیان مشاغل و هم
سازمانهایی که بهدنبال نیروی جدید برای استخدام هستند.
مدیریت استعداد چیست؟
مدیریت
استعداد عبارت است از انجام این مراحل در راستای اهداف شرکت: روند استخدام
نیروی جدید، نگهداشتن و پرورش نیروهای کار مستعد و مناسب، و فعال
نگهداشتن آنها. مدیریت استعداد درواقع یعنی توانایی مدیریت تجربهای که
کارکنان یکی پس از دیگری در محیط کار خواهند داشت، به همان روش مدیریت
مشتریان شرکت.
رویکردی جامع به مدیریت استعداد دربرگیرندهی روانشناسی
کارکنان و استفاده از جدیدترین اطلاعات برای شناخت، پاداش، هدفگذاری و
کنترل تمام تأثیرات عملکرد کارکنان است.هنوز که هنوز است، شرکتهای زیادی
برای استخدام نیروی جدید از این روند کاری پیروی نمیکنند، اما اگر به
مدیریت استعداد در جایگاه شایستهی آن توجهی نشود، احتمالا فرایند استخدام
بهصورت انفعالی و صرفا از سر احتیاج خواهد بود.
علت اینکه چرا
کارفرمایان رویکردی انفعالی به استخدام نیروی جدید و منابع انسانی دارند،
تاحدودی قابلدرک است. پیداکردن نیروی جدید برای جایگاههای اصلی شرکت،
بهخودیخود شما را تحت فشار قرار میدهد و بهنظر میرسد باوجودآن، دیگر
زمانی برای طراحی پروسهی کلیدی و طولانیمدت برای روند استخدام برایتان
باقی نمیماند.
امروزه برای استخدام تمام منابع انسانیِ مناسب، یک ماه
کامل زمان لازم است، اما اگر برنامهای مناسب برای مدیریت استعداد داشته
باشید، میتوانید با اضطراب کمتر و موفقیت بیشتری کار خود را انجام دهید.
آیا
میتوانید یک ماه برای پیداکردن نیروی جدید صبر کنید؟ اگر نه، اکنون زمان
مناسبی است برای طراحی راهبردی که روند ثابتی برای یافتن استعدادهای جدید
به شما بدهد. این برنامه ممکن است در کوتاهمدت هزینهی زیادی برایتان
داشته باشد، اما در درازمدت وقتی میدانید نیروی جدیدتان از کجا میآید،
نتیجهی آن را خواهید گرفت.
منبع:مقاله مدیریت استعداد
شناسایی استعدادهای انسانی سازمان و تربیت و نگه داری افراد برای پست های کلیدی سازمان جانشین پروری گفته میشود.
سازمانی که به آینده توجه نکند در رسیدن به اهدافش دچار مشکل و شکست می شود وسازمان آینده نگر سازمانی است که به جانشین پروری اهتمام ورزد.
امروزه برای دست یابی به استعدادها سازمانها باید دیدگاهی فراتر از جایگزینی ساده نیروی کار داشته باشند . استراتژیهای مدیریت جانشین پروری همانگونه که باید کارکنان را برای دستیابی به هدفهای شغلی خود توانمند سازد باید بر روی توسعه کارکنان نیز برای دستیابی به هدفهای سازمانی متمرکز باشند.
– فراهم ساختن فرصتهای بیشتر برای کارکنان بااستعداد؛
– شناسایی نیازهای جایگزینی به عنوان ابزار پیشبینی آموزش، تربیت و پرورش ضروری کارمندان؛
– افزایش خزانه استعدادها از میان کارمندان مستعد؛
– مشارکت در اجرای طرحهای راهبردی و بلندمدت سازمان.
سازمان های امروزی باید برای مدیریت استعدادهای فعلی و آتی خود، اقدامات موثری را در تمام سطوح طرح نمایند و برای حصول از این که افراد مناسب برای مشاغل مناسب، در مکان ها و زمان های مناسب به منظور تامین نیازهای سازمانی در دسترس باشند، برنامه های جانشین پروری را اجرا کنند در نظام جانشین پروری افراد مناسب برای پر کردن سمت های کلیدی پرورش یافته و آماده می شوند. استراتژی های سازمانی، نیازمند رویکردی کل نگر برای مدیریت استعدادها ست ، بنابراین رویکردهای سنتی بهترین تجربه ها برای یادگیری ، مدیریت عملکرد، مدیریت جانشین پروری و توسعه مسیر شغلی باید دوباره ارزیابی و بازنگری شوند. همان گونه که یکپارچگی مدیریت عملکرد و یادگیری در موارد زیادی به عنوان مولفه های جدایی ناپذیر از استراتژی مدیریت استعداد موثر شناخته شده است، مدیریت جانشینی نیز که توسعه کارکنان و برنامه ریزی مسیر شغلی را به هم متصل کرده، نقش استراتژیک ویژه ای در سازمانهای امروزی پیدا کرده است. این سازمانها دریافته اند که جانشین پروری، یک فرآیند پویا و مستمر است، نه یک هدف ایستا . در دنیای پر رقابت امروزی برای دستیابی به استعدادها ، سازمانها باید دیدگاهی فراتر از جایگزینی ساده نیروی کار داشته باشند. استراتژی های مدیریت جانشین پروری همان گونه که باید کارکنان را برای دستیابی به هدفهای شغلی خود توانمند سازد، باید بر روی توسعه کارکنان نیز برای دستیابی به هدفهای سازمانی، متمرکز باشد مدیریت جانشین پروری با در نظرگرفتن چرخه حیات کارکنان به عنوان مدلی برای یکپارچه سازی، مهمترین فرایندهای توسعه منابع انسانی، می توان دریافت که مباحث مرتبط به مدیریت جانشین پروری در تمامی فرایندهای چرخه قابل استقرار و تسری است
منبع:مقاله جانشین پروری
کارآفرینی سازمانی، (به انگلیسی: Intrapreneurship)
فرآیندی در کارآفرینی است که سازمان طی میکند، تا همه کارکنان بتوانند در
نقش کارآفرین انجام وظیفه کنند و تمام فعالیتهای فردی یا گروهی را بهطور
مستمر، سریع و راحت در سازمان مرکزی به ثمر برسانند. هنگامی که فعالیت
کارآفرینی توسط فرد یا گروه کارآفرین در داخل یک سازمان انجام بگیرد، به آن
کارآفرینی سازمانی گویند.
کارآفرینی واژهای است که پژوهشگران تعاریف
متعددی برای آن ارائه کردهاند. بهطور متداول واژهٔ کارآفرینی (مانند
واژههای فیزیک، شیمی و ریاضی) دو مفهوم را میرساند: کارآفرینی به معنای
فرایند و پدیدهٔ خلاقیت و نوآوری عرضه شده (تجاری شده) و کارآفرینی به
معنای یک رشته علمی. رشتهٔ کارآفرینی عبارت است از مطالعهٔ و پدیدههای
کارآفرینی. رشته کارآفرینی ماهیتی میان رشتهای و چند رشتهای دارد و
بیشترین ارتباط را با رشته مدیریت و رشته خلاقیتشناسی دارا میباشد. رشته
علمی کارآفرینی تحت عنوان مدیریت کارآفرینی، مهندسی کارآفرینی و نیز
کارآفرینیشناسی نیز نامیده میشود. از این جهت که ماهیت فرایند کارآفرینی،
فرایند خلاقیت و نوآوری است و مجموعه فرایندهای آن ماهیت طراحی و مهندسی
نرمافزاری دارد لذا کارآفرینی میتواند به عنوان یکی از زیر شاخهها یا
گرایشهای تخصصی علم میان رشتهای و چند رشتهای خلاقیتشناسی یا خلاقیت
نوآوریشناسی محسوب گردد.
در چند سال گذشته به دلیل فشارهای اجتماعی، فرهنگی و رقابتی میزان علاقه سازمان ها به کارآفرینی سازمانی افزایش یافته است.یکی از ارزانترین ابزارها برای رشد و توسعه کسب و کار، کارآفرینی است که احتمالاً بهترین نتیجه و بیشترین کارآیی را دارد. پرورش افرادکارآفرین در درون سازمان م ستلزم فراهم آوردن بستری منا سب و ترویج روحیه کارآفرینی است. عوامل مختلفی مانند شرایط فرهنگی ومحیطی، رهبری و روابط ان سانی می تواند بر کارآفرینی سازمانی تأثیرگذار با شد. اهمیت کارآفرینی به خاطر ارزش هایی است که به اشکالگوناگون ایجاد می شود. کارآفرینی سازمانی برای بقا ء، رشد، سودآوری و نوسازی در سازمانها بسیار حیاتی است. مبنای کارآفرینی سازمانیشناسایی فرصت و بهره برداری از آن است، که این خود به تحقق اهداف سازمانی کمک می کند. به همین دلیل سازمان های مختلف در حالترویج فعالیتهای کارآفرینانه در میان کارکنان خود هستند. در جهان امروز تفکر نوآوری و کارآفرینی و استفاده از آن در سازمانها امریاجتناب ناپذیر است، با نظر به اینکه کا رآفرینی سازمانی بحثی نو می باشد و اهمیت آن در رشد و توسعه سازمانها روز به روز برای مدیران وکارکنان و صاحبان قدرت روشن تر می شود.اگر برنامه ریزان، تصمیم گیرندگان و کارکنان سازمان کارآفرین باشند، فرصت های اقتصادی را بهتر درک کرده و قادرند از منابع موجودبه منظور نوآوری استفاده بیشتری نمایند و در نتیجه سریعتر رشد کرده و در صحنه رقابت بیشتر دوام آورند. بنابراین به منظور تحقق اینامر باید فعالیتهای کارآفرینانه را در ستتازمانها ترویج داد و روحیه کارآفرینی را در تصمیم گیرندگان و کارکنان سازمان پرورش داد و درنهایت محیطی کارآفرینانه را در سازمان حاکم کرد. این امر مستلزم شناخت تبیین و تشریح مفهوم و فرآیند کارآفرینی سازمانی است. دراین مقاله سعی شده که به اهمیت و ضرورت و علل توجه به کارآفرینی سازمانی پرداخته و در آخر هم پیشنهاداتی برای این منظور ارائهگردیده است.
مهارتهای فکری، قابلیتهای ذهنی هستند که هنگام کسب و به کارگیری دانش و اطلاعات، ما را یاری داده و کمک میکنند تا بتوانیم دانش، اطلاعات و مهارتهای مختلف را به خوبی فرا گرفته و در موقعیتهای مناسب و به جا نیز مورد استفاده قرار دهیم. مهارتهای عملی هم تواناییهایی هستند که ما را قادر میسازند بتوانیم با ایجاد هماهنگیهای لازم در بین اعضای بدن خود، به خوبی و به نحو مؤثر با تجهیزات، ماشین آلات، ابزارها و فن آوریهای مختلف کار کنیم. این مهارتها در شش طبقه قرار میگیرند
مهارتهای زندگی تواناییهایی هستند که با تمرین مداوم پرورش مییابند و شخص را برای روبهرو شدن با مسایل روزانه زندگی، افزایش تواناییهای روانی، اجتماعی و بهداشتی آماده میکنند. سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را چنین تعریف نموده است: توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونهای که فرد بتواند با چالشها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید. در تعریف دیگر میتوان مهارتهای زندگی را مجموعهای از مهارتها و شایستگیهای فردی و گروهی دانست که افراد برای زیستن در هزاره جدید به آن نیازمند میباشند. همزمان با یادگیری تسلط و استقرار، در این مهارتها فرد علاوه بر رسیدن به آرامش و تعادل در زندگی فردی و اجتماعی به ایفای نقش در زندگی خود میپردازد.
ارزشمندی تفکر یکی از اساسی ترین مبانی اعتقادی مسلمانان است که از سوی اولیای دین و قرآن مجید مورد تاکید فراوان قرار گرفته است. بر اساس تعلیمات اسلامی، ایمان و عمل افراد زمانی دارای ارزش خواهد بود که بر مبنای اندیشه و پشتوانه ی تفکر شکل گرفته باشد. به طوری که فکر کردن و اندیشیدن، نسبت به اعمال عبادی و عملی اولویت و ارجحیت دارد و هیچ عملی بدون وجود زمینه های فکری، ارزشمند نیست. در دیدگاه اسلامی، اندیشه در رابطه با خویشتن ( خود شناسی ) که شامل شناخت جسم و روح می شود، تفکر در مورد خداوند تبارک و تعالی و شناخت صفات خداوند و آیات و نشانه های او ( خداشناسی ) ، تفکر در رابطه با خلق خدا و شناخت انسان و رابطه ی او با خلقت ( انسان شناسی )، تفکر پیرامون طبیعت و ماوراء آن ( جهان شناسی )، ملاک ها و معیار های تفکر ارزشمند هستند که از عناصری مانند تامل، استدلال، استنباط، تجزیه و تحلیل، توجه، تدبر، نقد، درک، کشف، حکمت، خلاقیت و پژوهش تشکیل می شوند.
ارزشمندی تفکر یکی از اساسی ترین مبانی اعتقادی مسلمانان است که از سوی اولیای دین و قرآن مجید مورد تاکید فراوان قرار گرفته است. بر اساس تعلیمات اسلامی، ایمان و عمل افراد زمانی دارای ارزش خواهد بود که بر مبنای اندیشه و پشتوانه ی تفکر شکل گرفته باشد. به طوری که فکر کردن و اندیشیدن، نسبت به اعمال عبادی و عملی اولویت و ارجحیت دارد و هیچ عملی بدون وجود زمینه های فکری، ارزشمند نیست.
در دیدگاه اسلامی، اندیشه در رابطه با خویشتن ( خود شناسی ) که شامل شناخت جسم و روح می شود، تفکر در مورد خداوند تبارک و تعالی و شناخت صفات خداوند و آیات و نشانه های او ( خداشناسی ) ، تفکر در رابطه با خلق خدا و شناخت انسان و رابطه ی او با خلقت ( انسان شناسی )، تفکر پیرامون طبیعت و ماوراء آن ( جهان شناسی )، ملاک ها و معیار های تفکر ارزشمند هستند که از عناصری مانند تامل، استدلال، استنباط، تجزیه و تحلیل، توجه، تدبر، نقد، درک، کشف، حکمت، خلاقیت و پژوهش تشکیل می شوند.
مدیریت زمان (به انگلیسی: Time management)
عمل یا فرایند طراحی بهکارگیری کنترل آگاهانه بر روی زمانی است که صرف
فعالیتهای مشخص میشود، به خصوص به منظور افزایش اثر بخشی، کارایی یا
باروری میشود.
در طول تاریخ، زمان و ابعاد مختلف آن، مورد توجه انواع
تمدنها بوده و امروزه این توجه بیش از پیش وجود دارد. به گونهای که
فناوریهای نو، محیطی فراهم آوردهاند که تقریباً در کوتاه مدت میتوان به
اطلاعات بیشماری دسترسی پیدا کرده و کارها را بسیار سریع تر و آسان تر از
پیش انجام داد. با این وجود، تمایل سرعت عمل در انجام کارها روز به روز
بیشتر میشود؛ لذابا چنین تمایلی این احساس در افراد به وجود میآید که از
زمان عقب مانده نمیتوان طور مؤثر بهرهمند شد؛ و سیر تاریخی نشان دادهاست
که ضعف در مدیریت زمان، یک مسئله قدیمی است. مسئلهای که فناوری آن را به
وجود نیاورده و قادر به حل آن نمیباشد. در شرایطی که ابزار بیشتری برای
مدیریت زمان در اختیار داریم و فرایندهای اداری، کمتر دستخوش کاغذ و
ملزومات غیرلازم قرار میگیرد، مدیریت ضعف زمان را نمیتوان پنهان نمود و
اثر بخشی بیشتری مورد نیاز است. زیرا برای موفقیت بیشتر، چه در زندگی شخصی و
چه در زندگی حرفهای نیازمند بکارگیری راهبردهای مدیریت زمان میباشیم.
این راهبردها برای استفادهٔ بهینه از وقت تنظیم شده و به عنوان روشهایی
برای پایش و کنترل زمان به کار میرود. با استفاده مؤثر از زمان میتوان
اهداف را مشخص و وظایف و فعالیتها را برنامهریزی و اولویت بندی نمود. با
برنامهریزی و اختصاص زمان، درک افراد از زمان در دسترس، افزایش یافته و در
نتیجه میتوانند از زمان خود به صورت هدفمند و سازمان یافته بهرهمند
شوند. اولویت بندی امور و اختصاص زمان مشخص به هر فعالیت، موجب میشود
وظایف گوناگون به موقع انجام گیرد. پس با استفاده از روشهای مدیریت زمان،
بینش افراد در مورد نحوه استفاده از زمان بیشتر شده، تخمین دقیق تری از
مدت زمان لازم جهت انجام کارها به دست میآورند و در مجموع نتایج مفیدی
حاصل میگردد.
برخی نتایج حاصل از شیوههای مختلف مدیریت زمان عبارتند از:
آمادهسازی برای برنامهریزی آگاهانه
یادآوری در انجام امور
سامان بخشیدن به افکار و فعالیتها
انجام امور در زمان تعیین شده
ایجاد انگیزه لازم برای انجام کار
متمرکز ساختن توجه فرد به اولویتها
همه ما، چه در منزل و چه در محیط کار، نیاز داریم وقت خود را تنظیم کنیم. ترتیب انجام کارهای روزانه تاثیر چشمگیری بر کمیت و کیفیت آنچه از زندگی به دست می آوریم، دارد. اغلب مردم در تنظیم وقت خود موفق هستند و این موفقیت باعث می شود زمان کاری پرباری داشته باشند و از اوقات فراغت خود لذت بیشتری ببرند. همه ما می دانیم که زمان ارزش زیادی دارد و افراد و واحدهای مختلف یک سازمان مسوولیت زیادی در قبال استفاده صحیح از آن دارند.
آیا شما هم به این فکر میکنید که کاش زمان بیشتری برای انجام کارهایتان داشتید؟ آیا به این فکر میکنید که کاش میتوانستید وقت خود را به کارهای مفیدتری اختصاص دهید؟ آیا شما هم با کمبود وقت شدید درگیر هستید؟
مدیریت زمان عنوان مهارتی است که به شما کمک میکند تمام کارهای خود را سر وقت و به موقع انجام دهید و هیچ گاه دچار کمبود زمان نشوید.اما به دست آوردن مهارت مدیریت زمان که فکر میکنم تک تک ما به شدت دنبال آن هستیم خیلی ساده نیست.
منبع:مقاله مدیریت زمان