مدیریت مشارکتی به معنای مشارکت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام کار مناسب است. بر پایه این تعریف، مشارکت کارکنان در کارهایی که به خود آن ها مربوط می شود؛ مشارکتی داوطلبانه، ارادی و آگاهانه خواهد بود که این درگیری شخص را تشویق می کند که به تحقق هدف های گروه کمک کند و در مسؤلیت ها و پیامدهای آنها سهیم شود.
مدیریت مشارکتی از نظر تقویت تصمیم گیری گروهی در سراسر سازمان، مفهومی متفاوت از مدیریت سنتی است. رویکرد مذکور بر اساس کارگروهی، شفافیت و شفقت بنیان گذارده شده است.
مدیریت مشارکتی از نظر تقویت تصمیمگیری گروهی در سراسر سازمان، مفهومی متفاوت از مدیریت سنتی است. رویکرد مذکور بر اساس کارگروهی، شفافیت و شفقت بنیان گذارده شده است. در این قسمت از مقاله به ۴ ویژگی اصلی مدیر مشارکتجو اشاره میشود:
۱) کارگروهی: مدیران سنتگرا معتقد هستند منشا قدرت از موقعیت فرد در سازمان نشات میگیرد. در مقایسه مدیران مشارکتی بر این باورند که قدرت زمانی ارزشمند است که برگرفته از همکاری تیمی باشد. ایدهها و بازخوردها در چنین فضایی از کسبوکار مورد پذیرش هستند و افراد در استفاده از منابع سازمان آزادی عمل بیشتری دارند.
۲) شفافیت: مدیریت سنتی در پی کسب مالکیت کامل طرحها و اطلاعات سازمان است، درحالیکه مدیریت مشارکتی آشکارا اطلاعات و دانش را در سراسر سازمان به اشتراک میگذارد. این راهبرد به کارکنان اجازه میدهد تا در فرآیند بهبود فضای کسبوکار مشارکت فعالانه داشته باشند.
۳) انعطاف پذیری: مدیران سنتگرا معتقد به حفظ ساختار و سلسله مراتب سازمانی هستند. این در حالی است که مدیران مشارکتگرا حامی ایجاد انعطاف بیشتر در وظایف و نقشهای کارکنان و ایجاد ارتباطات افقی هستند. ایجاد چنین فضایی به واسطه یک سیستم بررسی عملکرد انعطافپذیر تسهیل میشود.
۴) شفقت: مدیران سنتی در دستیابی به اهداف و حفظ استانداردها از منابع قدرت استفاده میکنند. اما در مقایسه مدیران مشارکتگرا معتقدند بهترین نتایج در سایه گوش فرا دادن به خواستههای کارکنان و کسب اطمینان از رضایتمندی واقعی آنان قابل کسب خواهد بود.