یکی از شاخههای فرعی اقتصاد دانش است؛ مدیریت دانش، کاملا یک روش جدید مدیریت را معرفی میکند.
این مفهوم بر تبدیل موهبتهای عقلانی کارکنان و سازماندهی نیروهای سودمند درونی اعضا کارکنان – نیروی رقابت و ارزش جدید- عمل میکند.
مدیریت
دانش بر پیوند اطلاعات با اطلاعات، اطلاعات با فعالیتها و اطلاعات با
فرد- برای تحقق اشتراک دانش( از قبیل دانش ضمنی و دانش صریح) توجه دارد؛ و
با مدیریت اطلاعات کاملا متفاوت است.
در این مقاله سعی شده با
کالبدشکافی ماهوی و شکلی در راستای شناسایی عناصر سازنده مدلهای ارزیابی
مستخرج از تحقیقات قبلی در خارج از کشور و ایران، علاوه بر اینکه میخواهیم
زاویه دید متفاوتی از منظر دانشگاه ها، سازمانهای متولی امر تجاری سازی
دانش و همچنین دولتها داشته باشیمدر تاریخچه مدیریت دانش، برخی از
تیوریسینهای مدیریت به تکامل مدیریت دانش کمک کردهاند که از میان آنها
میتوان به افرادی چون پیتر دراکر، پل استراسمن و پیتر سنج در ایالات متحده
اشاره کرد.
مدیریت دانش فرایندی
است که طی آن سازمان به تولید ثروت از دانش یا سرمایه فکری خودمیپردازد(
Nonaka&Takuchi,١۹۹۵) مدیریت دانش یعنی استفاده خلاق، موثر و کارآمد از
کلیه دانشها و اطلاعات در دسترس سازمان به نفع مشتری و در نتیجه به سود
سازمان( McDonald, ۲۰۰۲) مدیریت دانش استفاده از تجربه و دانش فردی و جمعی
از طریق فرایند تولید دانش، تسهیم دانش و بکارگیری آن به کمک فناوری به
منظور دستیابی به اهداف سازمان( بقایی نیا، ۱۳۸۶) مدیریت دانش بکارگیری
سرمایه فکری برای تفوق سازمان در رقابت با سازمانهای همتا، همچنین
پاسخهای نوآورانهای برای چالشهای جدید و اهرمی برای عمل و یک میانجی
است( علاقه بند، ۱۳۸۲) مدیریت دانش به عنوان جمعآوری، توزیع و استفاده
کارا از منابع دانش تعریف شدهاست.
( داون پورت، ۱۹۹۸ ). مدیریت دانش به
عنوان مجموعهای از رویهها، زیرساختها و ابزارهای فنی و مدیریتی است که
در جهت خلق، تسهیم و بکارگیری اطلاعات و دانش در درون و بیرون سازمانها
طراحی شدهاند( بون فور، ۲۰۰۳ ). مرکز بهرهوری و کیفیت آمریکا، مدیریت
دانش را فرایند گسترده کسب، سازماندهی، انتقال و استفاده از اطلاعات در
سازمان میداند.
تعاریفی که سایر نظریه پردازان از مدیریت دانش ارایه مینمایند ما را در شناخت هر چه بیشتر آن یاری میرساند.
منبع : مدیریت دانش
تدابیر مختلف در طول زمان برای برخورد با جرم و بینظمی اتخاذ شده است.
جز
معدودی از کشورهای اسلامی که به تبعیت از سیستم جنایی اسلام توجه قابل
توجهی به تدابیر متنوع پیشگیرانه داشتهاند، در سایر ملل، این تدابیر صبغه
واکنشی و سرکوبگرانه داشته و به شکل مجازات ظاهر و از طریق سیستم عدالت
کیفری اعمال میشده است.
اقدامات پیشگیرانه نیز در طول زمان کارآمدی خود در پیشگیری از جرم و حل مشکل جرم و ناامنی نشان دادهاند.
با وجود این، سیاستگذاران به دلیل کمبود منابع ناگزیر از انتخاب اقتصادیترین آنهایند.
در
این وضعیت، تحلیل اقتصادی از یک سو با ارزیابی هر یک از جرایم، هزینههای
آنها را مشخص میکند تا جرایمی که هزینه آنها برای جامعه سنگین است در
اولویت برنامههای پیشگیری قرار گیرند و از سوی دیگر، برنامههای مختلف
پیشگیری را که قابلیت اجرایی دارند، ارزیابی هزینه- فایدهای میکند تا
برنامهای انتخاب شود که در مقایسه با سایر برنامهها کارایی اقتصادی
بیشتری دارد.
در نظام حقوقی ایران، بند ۵ اصل ١۵۶ قانون اساسی پیشگیری از جرم را از وظایف قوه قضاییه دانسته است.
در
پژوهشهای پیشگیری که در ایران انجام شده است، کمتر به تحلیل اقتصادی
برنامههای پیشگیری از جرم علی رغم اهمیت آن پرداخته شده است.
این مقاله سعی دارد با تبیین اهمیت تحلیل اقتصادی پیشگیری از جرم،
تحلیل هزینه- فایده و تحلیل هزینه- اثربخشی الگوی تحلیل اقتصادی
برنامههای پیشگیری را توضیح داده و تحلیل اقتصادی برخی از گونههای
پیشگیری را بازگو کند از نظر جرم شناسان یکی دیگر از عوامل جرم زای
اجتماعی، نابرابری در اعمال قانون است.
در جرم شناسی به این مجرمان «جنایتکاران یقه سفید» میگویند.
مردم با ملاحظه این گونه افراد و سکوت دستگاه قضایی در مورد آنان اعتقاد و اطمینان خود را نسبت به عدالت و قانون از دست میدهند.
آنان تصور میکنند قانون پناهگاه افراد متنفذ و هرزهای است که با ظاهری آراسته ارزشهای اخلاقی و قانونی را زیر پا میگذارند.
در
جامعهای که این نوع بی اعتمادی در بین مردم شایع و رایج گردد و مردم قاضی
درونی( وجدان) خود را نادیده انگارند، اعمال ضداجتماعی و جرایم اموری عادی
قلمداد میگردند.
منبع : پیشگیری از جرائم
عوامل موثر بر وفاداری مشتری و مدل های آن
هدف مقاله حاضر بررسی عوامل موثر بر وفاداری مشتری براساس مدل سازمانهای پاسخگوی سریع میباشد.
درک
بازار با برنامه ریزی و اتخاذ استراتژیهای مناسب جهت وفادار کردن مشتریان و
افزایش نرخ وفادا ری آنها منافع بلند مدت برای بنگاههای اقتصادی به
وجود میآورد.
یکی از این راهکارها ایجاد وفاداری در مشتری و وفادار نمودن آنان به سازمان و یا شرکت ارایهدهنده خدمات میباشد.
بدنبال تامین انتظارات مشتری، رضایت مشتری پدید میآید و وفاداری مشتری نیز پیامد رضایتمندی مشتری میباشد.
ریچهلد[١](
١۹۹۴ )، در کتاب قوانین و اثرات وفاداری[۲] بیان میکند «وفاداری چیزی
نیست که بتوان آن را بدست مدیران تازه کار سپرد و یا با به کارگیری نرم
افزارهای بهینهسازی شده یا یک پایگاه دادهپردازی برتر و یا یک نظام
ارزشیابی و پاداش به چنین مهمی دست یافت». وی استدلال میکند سودآوری بالا
نتیجه هر چه وفادار ماندن مشتریان است.
بنابرابن مهمترین چالشهای
تکنولوژیکی و تجاری امروز را میتوان در سه عنصر کسب و حفظ مشتری، وفاداری
مشتری و افزایش دادن سودآوری مشتری دانست.
امروزه، با شدیدتر شدن رقابت
در بخشهای تولیدی و خدماتی، نقش وفاداری مشتری برجستهتر از گذشته شده
است، در دیدگاه امروزی بازاریابی شامل رشد دادن مشتری، یعنی توجه به رضایت
مندی و کیفیت از دیدگاه مشتری و وفاداری مشتری و ارتباط موثر با وی است، در
نتیجه سازمانها تلاش میکنند تا مشتریان وفادار داشته باشند همچنان که
بازارها رشد کرده و پیچیدهتر میشوند اهمیت مشتریان فعلی برای شرکتها مشخص
شده و وفاداری مشتریان به عنوان یک عامل کلیدی برای سازمانها بروز میکند.
امروزه هدف از بازاریابی مدیریت تقاضا از طریق رشد دادن و سوق دادن مشتری تا حد بلوغ در نردبان وفاداری به سازمانهاست.
در
واقع بهترین مشتریان برای سازمانها وفادارترین آنها هستند و امروزه توسعه
وفاداری مشتریان به عنوان یک هدف استراتژیک برای سازمانها محسوب میشود.
بر همین اساس در تحقیق حاضر سعی شده است عوامل موثر بر وفاداری مشتریان شناسایی شود.
بهنظر
میرسد که مدیران سازمانها بتوانند با مورد توجه قرار دادن این عوامل موثر
راهبردهای مناسبتری تدوین و منابع خود را فراخور اهمیت هر یک از این
عوامل اختصاص دهند.
عملکرد فردی به عنوان پیشینهای از دستاوردهای شخص یا ثبت کارهای انجام
شده توسط شخص تعریف شده است( آرمسترانگ ،١۳۸۰ ). مدلهای کمی، توسط محققان
برای سنجش عملکرد افراد توسعه یافته است( براتون و گولد ،١۹۹۹ ). مدلی از
عملکرد را با استفاده از سه متغیر ارایه کردند: این سه متغیر شامل دانش،
مهارتها و استعدادها بودند که هر کارگری باید آنها را داشته باشد.
همچنین تووی در سال ۲۰۰١ مدلی از عملکرد را ارایه داد که شامل داده، فرآیند و ستاده بود.
فرآیندها
به رفتار در طول ساعتهای کاری برمی گردد، و ستاده محصولات خاص تولید
شده توسط هر کارگر است که قابل اندازه گیری میباشد.
این سه سطح با هم عملکرد را موجب خواهند شد.
هدف مدیریت عملکرد، بهبود عملکرد سازمانی با استفاده از توسعه عملکرد افراد و تیمها است سازمانها برای دستیابی به عملکرد شغلی
مطلوب، به دنبال روشهایی هستند که محیط را برای کارکنان مناسب میسازند
تا توانایی آنها به حدی برسد که تاثیر بیشتری در کار خود داشته باشند.
از دیدگاه اجتماعی، سازمانها به دنبال کارکنانی هستند که بتوانند در مشاغل خویش به خوبی عمل کنند.
عملکرد
خوب، بهرهوری سازمانی و اقتصاد ملی جامعه را ارتقا میبخشد( Wright, ۲۰۰۴
). عمکرد شغلی یکی از متغیرهایی است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته
مورد توجه زیادی قرار گرفته است.
روانشناسان عمکرد شغلی
را محصول رفتارهای انسانی میدانند و معتقدند انگیزهها و نیازها، در
عملکرد افراد و در نهایت رشد و توسعه اقتصادی تاثیر دارند( Forss &
Foy, ۲۰۰١ ). بویاتزیس[۱]( ۱۹۸۲ )، در تعریف عملکرد اثربخش بیان میکند
عملکرد اثربخش، دستیابی به نتایج از پیش تعیین شده شغل، از طریق انجام
اقداماتی است که با سیاستها، رویهها و شرایط محیط سازمانی منطبق باشد.
عملکرد شغلی به عنوان ارزش سازمانی رفتارهای شغلی کارمند، در موقعیتهای مختلف تعریف میشود.
منظور از ارزش سازمانی، برآوردی است که سازمان از فعالیتها و خدمات کارکنان خود دارد( Borman et.
al,
۲۰۰۳ ). مردم زمانی میتوانند در مشاغل خود به خوبی عمل کنند که از
توانایی و انگیزه لازم برای عملکرد مناسب برخوردار باشند، توانایی و انگیزه
منجر به عملکرد شغلی مناسب میشوند
منبع : عوامل عملکرد شغلی
بازاریابی رابطه مند و مدل های آن
برای حفظ مشتریان کلیدی( سود آور) موجود، مهارت در ایجاد ارتباط صحیح با مشتری ضروری است.
اما
با گسترش رقابت و اشباع شدن بسیاری از بازارها و تغییرات پیوسته در محیط و
ترکیب جمعیت، شرکتها با این واقعیت روبرو شدند که امروزه دیگر مانند گذشته
شرکتها با یک نظام اقتصادی روبه گسترش و بازارهای درحال رشد روبرو نیستند.
امروزه
هر مشتری ارزش ویژه خود را دارد و اینک شرکتها برای به دست آوردن سهم
بیشتری از بازار ثابت یا روبه کاهش باید مبارزه کنند، بنابراین هزینههای
جذب مشتریان جدید روبه افزایش نهاده است.
تحقیقات نشان میدهند که هزینه جذب مشتریان جدید ۵ برابر هزینه حفظ مشتریان کنونی است.
البته
نخستین کاربردهای این اصطلاح بیشتر در حوزهی بازاریابی خدمات بوده است(
+) . بنابراین میتوان گفت نخستین مصداقهای بازاریابی رابطه محور را بیشتر
در فعالیتهایی مانند یک آژانس مسافرتی، یک کلینیک پزشکی یا یک مجموعهی
آموزشی میدیدهاند تا مثلا در فعالیت یک قنادی یا سوپرمارکت.
فایده اساسی ترغیب جهت گیری بازاریابی رابطه مند
به این دلیل مطرح شده تا نتیجه بخش روابط قوی تری با مشتریانی باشد که
نتایج عملکرد را افزایش میدهند و شامل رشد فروش، سهم بازار، سود، بازده
سرمایه گذاری و حفظ مشتری میباشند( نگوین، ۲۰۱۲) [۴]مفهوم بازاریابی دلالت
براین عقیده داردکه صنعت،فرآیندرضایت مشتری است نه فرآیندتولیدکالا(
موون،۱۳۹۱، ۱۸) .شرکتها برای اینکه در بازار رقابتی امروز موفق شوند باید
مشتری را در کانون توجه خود قرار دهند.
آنها باید مشتریان رقبای خود را جذب کنند و با ارایه ارازش بیشتر، آنها را حفظ و تعدادشان را افزایش دهند.
اما پیش از آنکه قادر باشند مشتریان را ارضا کنند باید نیازها و خواستههای آنها را درک کنند.
بنابراین برخورداری از یک بازاریابی بیعیب و نقص مستلزم تحلیل دقیق مشتریان است بازاریابی رابطه مند به دنبال برقراری روابطی با مشتریان هدف است که مجددا در آینده از شرکت خرید کنند و دیگران را نیز به این کار ترغیب نمایند.
بهترین
رویکرد جهت حفظ و نگهداری مشتریان این است که رضایتمندی فراوان در مشتری
ایجاد کرده و آنچه را برای او ارزش تلقی میشود مورد توجه قرار داده تا در
نتیجه وفاداری او نسبت به شرکت مستحکم شود